تاکید دیپلمات صهیونیست بر ضرورت نفوذ در ملتهای عربی
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۴۳۹۲۹
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، « اسحاق لوانون» سفیر سابق رژیم صهیونیستی در قاهره، در واکنش به صحنههای مختلف اعلام همبستگی مردم کشورهای عربی با فلسطین در جریان جام جهانی در دوحه، خواستار عقد توافقات صلح با ملتهای عربی به جای نظامهای عربی شد.
وی طی یادداشتی که در روزنامه عبری «معاریو» منتشر شد، تصریح کرد:« 45 سال از سفر تاریخی انور سادات، رئیس جمهور مصر به اسرائیل می گذرد و با روی کار آمدن سادات پس از مرگ جمال عبدالناصر که یک سمبل بود، این احساس به وجود آمد که به دلیل شخصیت تیره و تار و ضعف سادات، او بیش از چند ماه در قدرت باقی نماند، اما اسرائیل را غافلگیر کرد و و دوبار آن را شوکه کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: «ما هنوز از این دو شوک خارج نشدهایم. با وجود پیروزی نظامی درخشان ارتش اسرائیل در جنگ 1973، سادات در عرصه سیاسی پیروز شد. او مسیر پیچیدهای را طی کرد و به تمام تلاشهایش که به توافق صلح ختم شد، دست یافت. بدین ترتیب عنوان جدید"قهرمان صلح" را از آن خود کرد».
در ادامه این یادداشت آمده است از نظر سادات، توافق صلح با تلآویو به خودی خود روی دو پایه نیست، این توافق بخشی از بستهای به نام «توافقهای کمپ دیوید» بود که به عنوان یک بسته بر روی دو پایه قرار داشت. یک پا سازش و حل و فصل امور با اسرائیل بود و دیگری حل و فصل قضیه فلسطین.
سفیر سابق رژیم صهیونیستی در قاهره میافزاید: «حتی پس از 45 سال از آمدن سادات به سوی ما، مصر خود را تنها و تنها به کمپدیوید پایبند میداند. این، خیلی چیزها را روشن میکند و توضیح می دهد که چرا صلح به سمت طبقات پایین تر و در میان مردم نفوذ نکرده است. همچنین توضیح می دهد که چرا مصر عادی سازی را مشروط به پیشرفت در موضوع فلسطین میدارند و چرا قاهره کاملاً از موضع فلسطینیان در مورد حل و فصل دائمی حمایت می کند».
لوانون در ادامه این یادداشت به صحنههای همبستگی شهروندان عرب با فلسطین در جام جهانی که در قطر در حال برگزاری است، اشاره کرد و نوشت: «امروز میدانیم که اسرائیل با مغرب، سودان، اردن، امارات و بحرین توافقنامههای مشابه [صلح] دارد. سوالی که مطرح می شود این است که آیا پس از گذشت این همه سال از سفر تکان دهنده سادات، در وضعیت کنونی، ما فقط با سران [کشورهای عربی] ارتباط برقرار میکنیم یا معادله را طوری تغییر می دهیم که این امر به ملتهای آنها نیز سرایت کند؟».
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: مذاکرات سازش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۴۳۹۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اشاعه ایرانهراسی یا تبلیغ بازدارندگی؟
مهدی علیخانی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: روز گذشته در مسیر یک بزرگراه تهران، توجهم به بیلبوردهای مربوط به پاسخ ضروری ایران به رژیم اسراییل جلب شد. پرتکرارترین بیلبورد در کنار برخی تبلیغات مثبت، حاوی این متن بود: «فارین افیرز: واقعیت این است که ایران بیش از هر زمان دیگری بر خاورمیانه مسلطتر شده است.»
قبل از توضیح درباره این عبارت لازم است اشاره کنم منطقه خاورمیانه رئالیستیترین نظم را در جهان دارد. اگرچه از منظر رئالیستها شرط «امنیت» برخورداری از «قدرت» ِ سخت است، اما میان آنها درخصوص «میزان برخورداری» از قدرت اختلاف وجود دارد.
«واقعگرایان تدافعی» معتقدند کسب قدرت باید تا حد «تامین امنیت» باشد و بعد از آن دیگر ضرورتی ندارد. در مقابل «واقعگرایان تهاجمی» تاکید میکنند که باید به میزانی قدرت را کسب کرد که به «تسلط» منجر شود. بعد از قدرتیابی شیعیان در عراق و پیروزی حزبالله در جنگ ۲۰۰۶، محور عربی منطقه به طرح «هلال شیعه» پرداخت تا از این طریق هم فشار غرب پس از ۱۱ سپتامبر برای اصلاحات در پادشاهیها را تعدیل کند و هم با معرفی ایران و شیعیان به عنوان تهدید منافع غرب، ائتلاف جدیدی علیه تهران بسازند.
این روند با جنگ ۲۰۰۸ غزه، تحولات ۲۰۱۱، ظهور داعش و جنگ یمن شدت گرفت و افزایش حضور منطقهای ایران در تلاقی با برجستهسازی برنامه هستهای منجر به شکلگیری یک محور عربی - عبری - غربی در برابر تهران شد. از منظر آنها حضور فرامرزی ایران «تهاجمی» و با هدف «تسلط» بر منطقه بود.
در مقابل، مقامات عالیرتبه ایران و حتی مقامات نظامی این حضور را «تدافعی» و با هدف «تامین امنیت» دانستند و عبارت معروف «اگر در... نجنگیم باید در کرمانشاه و تهران بجنگیم» مورد تاکید قرار گرفت. طرح اینکه هدف ایران از مبارزه با تروریسم در سوریه و عراق یا کمک به متحدان غیردولتیاش نه «تامین امنیت» خود که تسلط بر «منطقه» است، یک رویکرد با پیوست «رسانهای» در جهت امنیتیسازی چهره ایران برای ساخت ائتلافهای سیاسی و امنیتی در منطقه بود.
بهایندلیل، تلاش ایران این شد تا این ذهنیت و برداشت را در خارج و حتی داخل اصلاح کند. سالها قبل که یک گزارش راهبردی اندیشکده امریکایی در جریان بحران یمن و پس از تسلط حوثیها بر پایتخت، با توصیه ضرورت مقابله جدیتر با ایران را میخواندم، غالب استنادهای کتاب به سخنان برخی مقامات غیرمسوول ایرانی خصوصا نمایندگان وقت مجلس درجهت «مصرف داخلی»، اما با «پیامد خارجی» بود. ازجمله استناد پرتکرار به جملهای از یک نماینده وقت که امروز هم در پشت این بیلبوردهاست.
عبارتی که محور ضدایرانی به بهانه سابقه قبلی این فرد آن را عادی تلقی نکرد و پس از آن هم در بسیاری از تحلیلهای عربی - عبری - غربی علیه ایران تکرار شد. او گفته بود: «اکنون ایران بر چهار پایتخت عربی یعنی بغداد، دمشق، بیروت و صنعا حکومت میکند و این پایتختها در دست ایران است.» این نوع بیانها هم در درون جوامع متحد ایران واکنش میساخت و میسازد و هم استدلال دشمنان و رقبا برای توجیه تقابل با تهران میشد و میشود.
به این دلیل حتی در دوره دولت انقلابی مستقر و نیز پس از جنگ اخیر غزه چنین تعابیری به سرعت از سوی حاکمیت رد میشود. اکنون، ایران پس از یک دوره طولانی «صبر راهبردی» مجبور به پاسخی اجتنابناپذیر به رژیم اسراییل شد تا بر «توان بازدارندگی» خود تاکید مجددی کند. دکترین رسمی نظامی و امنیتی ایران همواره دستیابی و توسعه توانمندیهای نظامی بهویژه در حوزه موشکی و پهپادی را مبتنی بر «دفاع» و «تامین امنیت» و نه «تهاجم» و «سلطه» اعلام کرده است.
مشخص نیست نصب پرتعداد بیلبوردی که جملهای هدفمند و با نیت مشخص از یک رسانه فکری غربی که تاکید دارد ایران بر منطقه مسلط شده، (و نه اینکه «به دنبال» تسلط بر منطقه است) و از منظر آنها، نتیجه در پس این گزاره اتخاذ راهکار مقابلهجویانه و ائتلافسازی بینالمللی و منطقهای ضد تهران است، آیا ناشی از غفلت و ناآگاهی متصدیان شهری است یا مبتنی بر اهداف تنشزای یک جریان فکری خاص؟!
بنابراین باید تاکید کرد که پرداخت ضروری به توان دفاعی ایران برای اطمینان بخشی به جامعه برای ارتقا «حس امنیت» و «غرور ملی» در مقابل تهدیدهای بیرونی و نیز به رخ کشیدن آن در جهت نمایش «بازدارندگی ملی» در ورای مرزها، چیزی متفاوت از افتادن در دام اشاعه ادبیات ضدایرانی است که هدفی جز ایرانهراسی ندارد!
نویسنده: مهدی علیخانی